ماهنامه «داستان» در شماره شهریور ماه خود، در بخش «درباره داستان» با دکتر حسین پاینده درباره «داستان زنان در ادبیات معاصر ایران» گفتوگویی را منتشر کرده است.
به گزارش خبرآنلاین، دکتر پاینده با بررسی داستان نویسندگان زن ایران با توجه به نظریههای ادبی روز جهان و نوشتن کتابها و مقالههای بیشمار، سعی کرده این نظریهها را برای ادبیات معاصر ایران مناسبسازی کند. محورهای اصلی پاسخهای دکتر پاینده به سؤالات این نشریه در ادامه میآید:
*زنان قابلیتی ذاتی برای داستانگویی دارند. شهرزاد قصهگو، یک زن است، نه یک مرد، و این اتفاقی نیست. مادربزرگها وقت بیشتری برای قصهگویی برای نوههایشان میگذارند تا پدربزرگها که به همان میزان نوههایشان را دوست دارند.
*در روابط اجتماعی هم، زنان ساختارها و قالبهای روایتی را بیشتر به کار میبرند. آنها توان شگرفی برای داستانی کردن زندگی روزمره دارند. مثلاً اگر به تعریف آنها از یک ماجرای عادی گوش کنید، میبینید چطور توصیف شخصیت، زمان و مکان و واقعه را با هم جفتوجور میکنند تا شما دقیقاً در جریان آن اتفاق قرار بگیرید. روایتگری و داستانگویی با ذات زن پیوند دارد.
* کریستوا میگوید ساختارهای زبانی متن نوشتهشده به قلم یک زن، با ساختارهای زبانی متداول در نوشتارهای مردان متفاوت است. مؤلفههایی را هم مشخص میکند که اینها در زبان نویسندگان مرد نیست ولو آنکه آن مرد درباره جهان زنان بنویسد. مثلاً جلال آلاحمد داستانی دارد به نام «لاک صورتی» که درباره یک زن است یا داستان «بچه مردم» که، هم درباره یک زن و هم از زبان یک زن است، اما نویسنده مرد است و مثلاً جملههای ناتمام یا سکوت در متن را که از ویژگیهای زبان زنانه است، این متنها ندارند.
* یکی از مؤلفههای نوشتار زنانه، وقفه یا همین استفاده از سه نقطه است. سکوت (مسکوت گذاشتن موضوع) در زبان زنانه بسیار دیده میشود که از مباحث مهم نقد ادبی زنانه است.
* اگر طرحی را به روی کاغذ به زن و مردی نشان دهیم، مرد به خطوط بیرونی آن توجه خواهد کرد و زن به نقشهای میانی و ریزهکاریهای آن. مثلا زن رومیزی تازهای خریده، وقت شام به همسرش میگوید «تغییری در اطرافت نمیبینی؟» و مرد جواب میدهد «نه!»، تا بالاخره خود زن بیان میکند که «رومیزی جدید است». زن میخواهد مرد رنگ، دوخت و جزئیات رومیزی را ببیند اما مرد به جای این همه میپرسد: «چند خریدی؟»
* در دنیای ادبیات- مخصوصا اگر به شعر توجه کنیم- نگاه زنانه به جهان آشنازدایانه است. این نگاه برای ما که به نگرش و زبان مردانه عادت کردهایم تازه است، زیرا حتی خود زنان هم اکثرا دنیا را با نگاه مردانه مینگرند. یکی از بهترین نمونهها اشعار پروین اعتصامی است که موضوعات اجتماعی در آن زیاد به چشم میخورد، مثلا فقر، کودکان یتیم، فاصله طبقاتی و از این قبیل. اینها دقیقا همان مضامینی هستند که در شعر بیشتر شاعران مرد در زمان او هم برجسته هستند.
* بعضیهاخیال میکنند نویسندگان زن باید به صریحترین زبان ممکن از ساختارهای اجتماعی انتقاد کنند. اگر نویسندهای بخواهد این کار را انجام دهد بهتر است در یک حزب فعالیت کند.
* به نظر من اگر نویسنده زن بخواهد خوش بدرخشد و خودش را متمایز کند، باید به موضوعاتی دقت کند که به خصوص با تجربههای زنانه او قابل دریافت است، نه به موضوعاتی که با تجربههای مردانه هم قابل فهم است. فقر را، هم من میفهمم، هم شما، فاصله طبقاتی، هم شما را رنج میدهد، هم من را، اما موضوعات خاصی به تجربیات زیسته زنان مربوط هستند و نویسندگان زن میتوانند این موضوعات را از دریچه چشم خودشان، با زبان خاص خودشان و با ساختارهای داستانی منحصر به فردِ زنانه توصیف کنند.
* تاثیری که مسائل اجتماعی بر زنان دارند با تاثیر آن بر مردان فرق میکند. زن تهدیدهای اخلاقی خاصی را تجربه میکند که مرد اصلا با آنها مواجه نیست.
* مردی که دنیای زنان را نشناسد، به لحاظ عقلی و روانی ناقص است، زنی هم که دنیای مردانه را نشناسد ناقص است.
* داستان نمیتواند غیرجنسیتی باشد، به این مفهوم که وقتی دست به نوشتن میبرید حتما مسائل فرهنگی را که از راه گفتمان در ذهن شما نهادینه شده، به نوعی در داستان بازتاب میدهید و یکی از این گفتمانهای قدرتمند، گفتمان جنسیت است. هیچکس نمیتواند از این گفتمان فارغ باشد اما هنر راستین هنری است که در محدوده جنسیت نماند بلکه با بهکارگیری زبانی جهانشمول، مسائلی مربوط به انسان را مطرح کند.
* مسئله زن باید به نوعی مطرح شود که به مسئله مرد هم تبدیل شود، زیرا هنر، مطلق انسان را مورد خطاب قرار میدهد.
کلمات کلیدی: