پيام
+
روزي مرد کوري روي پلههاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود. روي تابلو خوانده مي شد: من کور هستم لطفا کمک کنيد.
روزنامه نگار خلاقي از کنار او مي گذشت؛ نگاهي به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد، تابلوي او را
حضورپنهان .
93/2/3
ماه عسل*
برداشت، آن را برگرداند و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آن روز، روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است.
مرد کور از صداي قدمهاي او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که آن تابلو را نوشته بگويد، که بر
ماه عسل*
روي آن چه نوشته است؟
روزنامه نگار جواب داد: چيز خاص و مهمي نبود، من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم؛ لبخندي زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هيچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده مي شد: امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم
ماه عسل*
نتيجه اخلاقي : ضرورت تغيير روش ها براي پيشبرد خيلي از اعمال و استراتژي ها در خيلي از مواقع بهترين رمز موفقيت در زندگيست... !
ماه عسل*
:))))))))
اجتماعي *
جالب بود.................:)))))))