شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

نظرات ارسالي

+ روزي مرد کوري روي پله‌هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود. روي تابلو خوانده مي شد: من کور هستم لطفا کمک کنيد. روزنامه نگار خلاقي از کنار او مي گذشت؛ نگاهي به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد، تابلوي او را
برداشت، آن را برگرداند و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز، روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صداي قدمهاي او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که آن تابلو را نوشته بگويد، که بر
روي آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چيز خاص و مهمي نبود، من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم؛ لبخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده مي شد: امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم
همه 5 نظر
ماه عسل*
:))))))))
جالب بود.................:)))))))
جزتو
92/1/8
جوجه گفت که مادرم ترسوست به خيالش گربه هم لولوست.
من از اولم شک داشتم؟
بله کاملا محرض بود که مغرضانه است .اگه کسي اينقدر مقيد به حجاب هست پس چرا خواننده ميشه؟؟؟؟؟؟؟؟
+ چند روز به کريسمس مانده بود که به يک مغازه رفتم تا براي نوه ي کوچکم عروسک بخرم. همان جا بود که پسرکي را ديدم که يک عروسک در بغل گرفت و به خانمي که همراهش بود گفت: عمه جان… اما زن با بي حوصلگي جواب داد: جيمي، من که گفتم پولمان نمي رسد!
زن اين را گفت و سپس به قسمت ديگر فروشگاه رفت. به ارامي از پسرک پرسيدم: عروسک را براي کي مي خواهي بخري؟ با بغض گفت: براي خواهرم، ولي مي خوام بدم به مادرم تا او اين کادو را براي خواهرم ببرد. پرسيدم: مگر خواهرت کجاست؟ پسرک جواب داد خواهرم رفته پيش خدا، پدرم ميگه مامان هم قراره بزودي بره پيش خدا
پسر ادامه داد: من به پدرم گفتم که از مامان بخواهد که تا برگشتنم از فروشگاه منتظر بماند. بعد عکس خودش را به من نشان داد و گفت: اين عکسم را هم به مامان مي دهم تا آنجا فراموشم نکند، من مامان را خيلي دوست دارم ولي پدرم مي گويد که خواهرم آنجا تنهاست و غصه مي خورد.
بعدی همه 12 نظر قبلی
چه رمانتيک
YAZD
91/10/20
اجتماعي *
يک روز يه ترکه... اسمش ستارخان بود، شايد هم باقرخان.. ؛ خيلي شجاع بود، خيلي نترس.. ؛ يکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزي براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطيت و آزادي شد، فداکاري کرد، براي ايران، براي من و تو، براي اينکه ما تو اين مملکت آزاد زندگي کنيم
ماه عسل*
زيبا بود و ارزشمند
+ تاريخ خود شاهد خيانت هاي روباه پير استعمار بر اين مملكت خواهد بود.گويند در عهد ناصري كاردار سفارت انگليس ((نه بريتانيا ))با يكي از مباشرين و خدمتگذاران ايراني خود در بازار تهران در حال قدم زدن بودند كه مشاهده نمود يكي دست بر گوش نهاده و اذان ميگويد .به مباشر خود گفت اين شخص چه ميكند گفت اذان ميگويد گفت اين كار او براي ما كه ضرر ندارد گفت نه خير قربان .گفت پس بگذار بگويد مانعي ندارد.....؟؟؟؟
!!!!
ماه عسل*
جالبه
+ اطلاعيه مهم :از دوستاني كه اطلاعي از سرنوشت محافظين قذافي دارند خواهشمند است تا با ما تماس حاصل نموده و ما را از نگراني در آورده .
انجمن انقلابيون مجرد ليبي
انجمن مجردهاي اس و پاس
ماه عسل*
:))
+ سلام.اگه گفتين اين تصوير كجاست....؟؟؟
اين ساختمان هتل استقلال هست...........حالا اسم اين خيابان رو بفرماييد.....
اين تصوير مربوط به 40 الي 50 سال پيشه اين كارگران در حال ساختن خيابان پهلوي (ولي عصر ) فعلي هستند......درختان سپيدار كاشته شده در حال حاضر تنومند هستند...!
چه جالب.......من متصور ميشم چه شكليه......آسمان چقدر پاكه..........
+ يک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود، تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي خريداري کند. او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد. او برروي يک صندلي دسته‌دارنشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. در کنار او يک بسته بيسکوئيت بود و مردي در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه مي‌خواند .وقتي که او نخستين
بيسکوئيت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم يک بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت. پيش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه کرده باشد.» ولي اين ماجرا تکرار شد. هر بار که او يک بيسکوئيت برمي‌داشت ، آن مرد هم همين کار را مي‌کرد. اين کار او را حسابي عصباني کرده بود ولي نمي‌خواست واکنش نشان دهد. وقتي که تنها يک بيسکوئيت باقي
مانده بود، پيش خود فکر کرد: «حالا ببينم اين مرد بي‌ادب چکار خواهد کرد؟» مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش را خورد. اين ديگه خيلي پرروئي مي‌خواست! او حسابي عصباني شده بود. در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن کتابش را بست، چيزهايش را جمع و جور کرد و با نگاه تندي که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وق
همه 6 نظر
خيلي قشنگه...................
ماه عسل*
جالبه ..................واقعا ادم نبايد زود تصميم بگيره....
+ [وبلاگ] از سوگلي ناصرالدين شاه تا تحول اقتصادي... - http://mardelouti.ParsiBlog.com/Posts/4/%c7%d2+%d3%e6%90%e1%ed+%e4%c7%d5%d1%c7%e1%cf%ed%e4+%d4%c7%e5+%ca%c7+%ca%cd%e6%e1+%c7%de%ca%d5%c7%cf%ed.../
خيلي جالبه.........تاريخ تكرارميشه
+ دوســـــــــت خـــــــــوب کــــــيــــــه؟؟؟؟
*ابرار*
4- انچه را در قدرت دارد از تو مضابقه ننمايد5- ترا به هنگام پشت کردن روزگار تنها نگذارد.
من...
بعدی همه 27 نظر قبلی
دوست خوب منم !!!!!!!!ميگيد نه ؟ خوب راي بگيريد
*ابرار*
عرض کردم نظر لطف شماهاست. ممنون واقعا.:)
+ شرکت دل که يک شرکت سازنده رايانه آمريکايي است، اولين لپ تاپ لمسي خود را که به ادعاي اين شرکت توانايي تحمل ضربه ناشي از سقوط، غبار و فشار شديد آب را دارد معرفي مي کرد. --------------------------------------------------------------------------------
ماه عسل*
اين لپ تاپ قدرتمند مطابق با خصوصيات ارتش آمريکا طراحي شده و به منظور استفاده دامنه محدودي از کاربران نظير نظاميها و فرماندهان ارتشي طراحي و توليد شده است.
ماه عسل*
لپ تاپ Latitude E6400 XFR دل توانايي مقاومت در برابر جريانهاي شديد باد و باران را با شدتي برابر 112 کيلومتر بر ساعت داشته و دامنه عملياتي حرارتي آن از منفي 20 درجه تا 145 درجه فارنهايت اعلام شده است. در عين حال اين لپ تاپ در ارتفاع 4 هزار و 572 متري مي تواند به مدت 1 ساعت مورد استفاده قرار گيرد.
ماه عسل*
حداکثر ارتفاع ايمني که در صورت سقوط آسيبي به لپ تاپ وارد نخواهد آورد 1.21 متر در زمان خاموشي و 91 سانتيمتر در زمان روشن بودن خواهد بود. نمايشگر لپ تاپ نيز به دليل پوشش داده شدن توسط لايه اي مقاوم تحمل ضربه و لرزش شديد را خواهد داشت.
+ 29 سالمه !!26 سالمه!!23 سالمه!!نه خير فقط 19 سال و 7 ماهمه... تعريف نوشت: کميت مهم نيست کيفيت مهمه::ديي((اين فيد به خاطر اين زدم كه بعضي دوستان فكر كرده بودن من 30 سالمه)
رزگل
:)))))))))))))))))))))))
بعدی همه 16 نظر قبلی
من كه دوست ندارم سنم بره بالا ............ديييييي اه اه
قاطي پاطي شايد!!در ضمن من هميشه خوش عكسم::دي/////اجتماعي ما كه هنوز چيزي از عمر و جواني مون نرفته اميدوارم در اينده حسرت جواني را نخوريم در ضمن حرف مرد يكيه:ديييي//////163636-عشق باور كن منم دوست ندارم سنم بالا بره::دي//////
ماه عسل*
رتبه 0
0 برگزیده
339 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top